گزارش سومین نشست آدینه‌های ایران‌شناسی، ۴آبان۹۷


"فرهنگ عامه و هویت ایرانی"


بانو مهسا شهراسبی،مجری، با خوش آمدگویی برنامه را اعلام کرد.


دکتر جواد رسولی، مدیر داخلی فصلنامه‌ی خراسان‌شناسی، ویراستار و مدیر واحد آموزشی و فرهنگی انتشارات آستان قدس، دبیر و بنیادگذار دانشگاه فرهنگیان و مدرس فرهنگیان و دانشگاه هایِ آزاد و فرهنگیان خیام، نویسنده‌ی دوازده کتاب،مانند آیین اساطیری و فولکلور کودکان و ۴۰ جُستار و دبیر اجرایی انجمن دوستی ایران و تاجیکستان


دکتر رسولی با بیت: " ما که ریگِ کف ِ رودیم و شما،آبِ روان/ساکن ِ کلبه ی خویشیم و شما،سرگردان" آغاز کردند و پس از تعریف فولکلور یا فرهنگ مردم، افزودند که گستره‌ی فولکلور،همه‌ی سویه‌های زندگی انسان را دربر می گیرد: آیین‌ها_مناسک_مراسم_ادبیات شفاهی؛خواه نثر و خواه شعر_ افسانه ها_معماری_ابزار کار و معیشت_پوشاک_خوراک_باورها و شگون ها_ و این ها همه، محدوده ی فرهنگ مردم را دربر می گیرد. و این که خاستگاه فولکلور ،معیشت و مسیر گذران زندگی و این ها دانستن، افزون بر نیاز انسان به چیزهایی چون امنیت جسمی و روانی،یا آیین هایی که برای گذار مراحل گوناگون زندگی،مانند: دوران بلوغ در نظر گرفته می شود،همه ی این ها،باز افزون بر علاقه ی انسان ها به آیین داری می تواند،خاستگاه پدید آمدن باورها_مناسک_معماری و اوسنه ها و دیگر موارد در زندگی مردم باشد. به فرمایش دکتر ژاله آموزگار "مردم ما بیش از آن که دین دار باشند،آیین مدارَند" و "بیشتر دلبستگی مردم به آیین هاست"؛ گستردگی باورهایی که از ایران باستان به امروز رسیده، آن اندازه فراوان است که تنها به پاره ای از آنها اشاره شد: ۱_فُرود فَرَوَهَرها یا ارواح پاک درگذشتگان است که پیش از اسلام و پس از اسلام،در آیین های گوناگون تکرار شده و همچنان ادامه دارد. ۲_شگون ها و باورها ۳_آیین های سوگواری و بخش زیادی از مراسم و مناسکی که امروزه نیز روایی دارد. ۴_پوشش ها،کلاه و... پوشاندن سر به هنگام نیایش ها ۵_شایست‌ها و نشایست‌ها( بایدها و نبایدها) و تعیین تکلیف برایِ باورمندان ِ دینی ۶_باور به شخصیت هایی همچون خضر،که شخصیتی ایرانی است و در تفسیرهای قرآنی و داستان های اسلامی(قصص الانبیا) نمودار است ۷_آمدن واژگان و عباراتی در تعبیرهای دینی،همچون پل صراط(چینوَت پُل) نمونه ای دیگر است که در قرآن،چنین چیزی وجود ندارد. ۸_آرامگاه ها و توجه فراوان به آرامگاه پیران در آیین های کهن،چون پیر سبز و تجلی همین توجه در آیین های امروز به آرامگاه امامزادگان. فرود فروهرها_ پیش از اسلام هم،این باور در ایران بوده که در پایان سال و همچنین در محدوده مهر،برای فرود آنها: کاشانه و شهر را آماده می کردند، گردگیری و شمع و آتش افروختن در درازای دو سه شبانه روز_ گستردن خوانی از خوراک برای فروهرها و پس از اسلام هم،این سنت به گونه ی دیگرجاری است ،مانند رفتن آدینه ی آخر سال به آرامگاه درگذشتگان.در خراسان،این آیین در نیمه ی شعبان برگزار می گردد و نام آن آیین هم_"چراغ برات" _است. چراغ و پیوند با نور و آتش بماند و برات به معنی چَک(حواله_برات)است که معنایش در اینجا، پروانه خروج مردگان و آمدن فروهرها به زمین است. در عربی هم بدان _"لیله الصک یا لیله الچک "گویند یا همان "لیله الرغائب". این آیین که پیش از فروردین،در محدوده همان پنجه دزدیده برگزار می شده و گاهی هم در هرمزد روز از ماه فروردین برقرار می شده،رنگ اسلامی به خود گرفت و امروزه هم،برخی از باورمندان بدین آیین،کوشیده اند که رنگ دینی بدان دهند،با این تفسیر که به هر روی،سر زدن به مردگان،کار پسندیده ای است. در برخی شهرها هم،این آیین در آبان ماه (جشن آبانگان)برگزار می شده است. نیز باور گروهی از مردم بوده که نوشتن تقدیر و صورت کسانی که قرار است سال آینده ،جان به جان آفرین سپارند،در آن شب نوشته می‌شود. بسیاری از سوگواری ها حتی به گونه گِل اندودن ،بر سر و سینه زدن و ... از فرهنگ خود ما گرفته شده و برای نمونه می توان به آیین سوگواری سیاوش اشاره نمود: (سوگواری امام سوم گونه امروزین سوگ سیاوش). باور به شایست و ناشایست که هنوز هم روایی دارد و نمونه کهن آن را در آموزه‌های مَزدیَسنا در سی روزه آذرپاد مارسپندان، که ایرانی بوده و رنگ اسلامی گرفته و روزها که نامی داشته و پس از اسلام به صورت هفته درآمده است. شخصیت خرداد(هئوروتات) و اَمرداد،در تفاسیر در چهره خضر پدیدار می شود و دو ویژگی بی مرگی و سرسبزی در شخصیت وی می نشیند و در داستان موسی هم، نام ولی خدا،خضر گفته می شود. نکته دیگر همسانی باور به سپندینگی آتش و عدم آلودن آن در دوران کهن، با باور امروزین بدین شکل که شمع را نباید با فوت خاموش کرد،بل باید با دست خاموش کرد چراکه کشتن آتش_خاموش کردن_ گناه است.


فیلم یادبود استاد روانشاد دکتر دبیرسیاقی به کوشش آرمان ذهبی به نمایش درآمد، گزیده آنچه در این فیلم گفته شد:


زاده ی ۴ اسپند ۱۲۹۸ در شهر قزوین_محله گلدینه یا گلبنه در خانه ی اجدادی، تصحیح بیش از هشتاد متنِ مهم ادبی،مانند دیوان منوچهری دامغانی_شاه دایی شیرازی_تصحیح لغت فُرس اسدی توسی و... چند ترجمه و تالیف،مانند سوگنامه هایِ ادبیات پارسی_گل ها و پرندگان در ادبیات پارسی_یادداشت ها و خاطرات علی اصغر حکمت شیرازی.


پس از پایان فیلم،آرمان ذَهَبی ،توضیح های سودمندی درباره ی استاد دبیرسیاقی بیان کردند و پاورپینتی از آثار دبیرسیاقی به نمایش درآمد که خود گویایِ زندگی دانشی پربار ایشان است: ۱.ورود به دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۸ ،در رشته حقوق ۲.دست کشیدن از حقوق و ورود به رشته ادبیات پارسی دانشگاه تهران تا مقطع دکترا ،سال ۱۳۲۴. ۳.عضویت انجمن ایرانشناسی تا درگذشت روانشاد پورداود ۴.تدریس و ایدون جذب در وزارت دارایی و کامیابی ایشان در پست های این وزارتخانه ۵.یار صمیمی علی اکبر دهخدا و همکاری با ایشان در گردآوری لغت نامه دهخدا؛گویا ایشان خود نیز ، به نگارش لغت نامه ای مستقل پرداختند. ۶.از استادان ایشان می توان به: صورتگر_حکمت_مدرس رضوی_هوشیار_سیاسی_پورداود و خطیبی اشاره نمود. ۷. بیش از ۹۰ اثر داشته اند ۸.در درازای ۲۰ سال،به برگزاری سلسله نشست های ِ شاهنامه خوانی_ویس و رامین ،تاریخ بیهقی،بوستان و... اقدام نموده اند(چهارشنبه ها،از ساعت ۷ تا ۱۰ پسین) ۹.همکاری با روانشاد یارشاطر در نگارش دانشنامه ۱۰.کار روی دیوان منوچهری دامغانی از سال ۱۳۲۴ _ سه سال_ و علاقه ایشان بدین منظومه ۱۱. ستودن استاد خالقی مطلق و کوشایی های ایشان ۱۲.برقراری کتابخانه ای به نام ایشان در شهر قزوین.


سومین بخش نشست،نمایش مستند زیبای "ز گفتار دهقان..." ساخته‌ی حمید جعفری بود که مخاطب را جذب می کرد.


مستند در پیوند با دوام سنت شاهنامه خوانی و توجه به این شاهکار، در ایل بختیاری (البته تا نسل گذشته)بود. این مستند در روستای چلیچه زردکوه بختیاری روایت می شود. نقش اصلی حاج محمد مراد عباسپور است. همچنین به خاطرات گوبینو در کتاب "سه سال در ایران" که حدود ۱۵۰ سال پیش به رشته نگارش درآمده،توجه دارد. پس از فیلم،پیشنهادها و پرسش و پاسخ هایی جریان یافت که به طور کوتاه به شرح زیر است: شاید بهتر بود درباره پوشاک و آیین های چوب بازی و مانند آن و همچنین درباره قوم لر بختیاری،از زبان شخصیت های فیلم،دانسته هایی ارائه می شد. کارگردان پاسخ گفتند: ما باید متمرکز می شدیم و به خاطر محدودیت ها نمی‌توان پهنانگر بود. و این که بختیاری ها در بزم و رزم،شاهنامه و خوانش حماسی ابیات آن را عامل انگیزش دانند. دریافت شاهنامه از سوی عوام را نباید با دریافت شاهنامه از سوی دانش آموختگان و دانش پژوهان این حوزه سنجید. و فرجام سخن ایشان هم،یاد خاطره ای بود که گویای تاثیر شگرف و همذات پنداری مردمان این خطه نازنین با رویدادها و شخصیت های شاهنامه بود.


سخنرانی دکتر جعفری قنواتی بود(بازتاب هویت ملی در ادبیات عامه)


به همان اندازه‌ای که شناخت فرهنگ رسمی بایسته است،فرهنگ‌ غیر رسمی نیز بایسته است. زمانی که از هویت سیاسی شکل گرفته سخن رانده می شود،بی گمان از ایران در برابر انیران سخن می رانیم. ملت با خط سر و کار داشته اند،با تمدن سر و کار داشته‌اند. نقش زبان در ادبیات،در فرهنگ و در هویت ملی : در شرق امپراتوری اسلامی، مردم کم و بیش،زبان خود را پاس داشته اند. در غرب امپراتوری اسلامی،اما زبان کم و بیش دچار دگرگونی شد و از میان رفت. زبان پارسی پس از زبان عربی،زبان امپراتوری اسلامی بوده است. سپس به دوام و روایی آیین‌هایی چون نوروز توسط ایرانیان اشاره شد و ایدون برگزاری مراسمی چون چله کوچک_چله بزرگ و.... سنت نقالی: شاهنامه‌خوانی و نقالی در همه جای ایران و حتی در تبریز،پیشینه و رواج داشته است. سپس فرمودند:برخی کوشش دارند شاهنامه‌خوانی را از تبریزی ها بگیرند و خاطره ای یاد نمودند. و سپس به رواج برخی آیین‌های کهن در جلفا و یزد و همه نقاط شیعه‌نشین اشاره فرمودند‌. دلبستگی به شاهنامه چنان بوده است که از۱۵ نسخه ی مورد استفاده استاد خالقی هشت نسخه از آن در مناطق ترک زبان به دست آمده و هفت نسخه در دیگر مناطق کشور. درحالیکه از دده قورقود،دو نسخه بیشتر وجود ندارد،حال آن که نسخ پرشمارتری از شاهنامه به دست آمده است و ترجمه‌ی ترکی شاهنامه،بیانگر اهمیت آن است. طومار نقالی ترکی آذربایجانی به گفته استاد سجاد آیدنلو،بیش از ۷۰۰ بار،نام ایران در طومارهای نقالی یاد شده است. کسانی که با یگانگی ما مخالفند، دست روی این سویه ها می نهند،پس چرا شاهنامه در مناطق ترک نشین نسخ بس پرشمارتر از دده قورقود دارند(تنها دو نسخه). نکته دیگر بررسی این که،چرا روی فرهنگ پافشاری می‌کنیم و تاثیر دین و آیین و... در هویت ملی ما را پراهمیت انگاشتند. و ایدون،اشاره بدین نکته که در برگردان داستان‌های ملی، در مناطقی که زبان بومی متفاوتی دارند،تیترها همیشه به زبان پارسی و متن را به زبان بومی خود برمی گرداندند و این نشانگر آن بوده که بحث‌هایی که امروز مطرح است،مطرح نبوده و همه مردم ایران، زبان پارسی را می‌دانسته و می خوانده و زبان ملی خود می‌دانستند. پرسش: آذربایجان تا چه اندازه در شاهنامه حضور دارد؟ استاد زند درین باره به نکات خوب و پر اهمیتی اشاره فرمودند: دکتر سجاد آیدنلو،جستاری دارند با عنوان"آذربایجان در شاهنامه" که مفصل بدین به همراه جستارهای سودمند پرداخته اند و افزودند:در شاهنامه ،به بخش‌های غربی ِ ایران کمتر پرداخته شده،اما در سنجش با آن،اتفاقاً از آذربایجان و آذربایجانی‌ها،خیلی بیشتر از مناطق دیگر سخن رفته است. و استاد جعفری قنوانی در ادامه به رستم فرخزاد آذرآبادگانی و خویشکاری مهم وی و همچنین آتشکده آذرگشسپ در آذربایجان و اهمیت آن در نزد فرمانروایان بزرگ و مردم و نیاز خواستن در هنگام سختی‌ها و تنگناها اشاره فرمودند. پرسش: به لرها در شاهنامه اشاره نشده،پس چگونه است که لرها بیش از همه اقوام، به شاهنامه توجه دارند و در رواج آن کوشا هستند؟ پاسخ: استاد زند فرمودند: چون شاهنامه کتاب ملی ایرانیان است و اتفاقا از نقاط قوت ایشان است که قوم لر،نخست درجه خود را ایرانی می دانند و در هرم ملی،ملیت در بالاترین جایگاه قرار دارند و تکیه بر قوم گرایی و اندیشه قوم‌گرایی ندارند و قوم گرایی‌های بی‌پایه‌ی امروزی، پیشینه تاریخی نداشته و پدیده ای نُوین است و نسل کهن،هیچ پیشینه ذهنی در این باره ندارند. ایدون شاهنامه به زبان گورانی،کلهری و لکی نیز به رشته نگارش درآمده است،ولی پیشتر ،شاهنامه‌خوانی به پارسی انجام شده است و از همه مهم تر کردها خود را ایرانی می‌دانسته و پارسی را خوب درمی یافتند. پرسش : در شاهنامه تاجیکی،رویدادهای شاهنامه به گونه وارون است،چون در یک پویانگاری ساخت تاجیکستان چنین بوده است؟ استاد رسولی پاسخ گفتند: هرگز چنین چیزی وجود ندارد و فرمودند نسخه‌ای از شاهنامه ازبکستان در دست دارند که دقیقاً به همین شیوه است و افزودند در ادبیات کودک،بازآفرینی اشکالی ندارد و حتی در آن تقدس‌زدایی داریم و این به معنای آفرینشی نوین است نه بدین معنا که روایت شاهنامه چاپ ازبکستان وارون شاهنامه ما باشد. استاد رسولی به عنوان سخن پایانی به شعر خود در آغاز نشست بازگشتند: ما که کف رودیم و شما ،آب روان ساکن کلبه‌ی خویشیم و شما سرگردان. واژه فرهنگ‌ که بدان فرهنج هم گفته می‌شود،با آب و گیاه و خاک و انتقال ریشه پیوند دارد و فرهنگ را می‌توان چون بستر کف رود دانست که ماندنی است. و چند معنا و شاخه دارد،در فرهنگ‌های دیگر نیز،همچنین است؛ پس گزیده کلام: "فرهنگ ایران،بستر کف رود است و از کهن همین گونه مانده و خواهد ماند و چونان که برخی خواهند با اغراض سیاسی آن را از میان ببرند، هرگز نتوانند!


گزارش : سمیرا ستاری